منتشر شده در تاریخ دوشنبه 15 مهر 1398 ساعت 15:43
کد خبر : 6273مصاحبه با داریوش آذر درباره آبی خاکستری، موسیقی آلترناتیو و کارهای آینده. بخش دوم در این بخش از گفتوگو از او دربارهی کنسرتهای آینده و دلیلِ عدم برگزاری کنسرت تا به اینجا پرسیدهایم.
مهراد حسینی/ روزنامهنگار موسیقی: موسیقی آلترناتیو، فضا و سلیقهای خاص در ایران محسوب میشود و داریوش آذر به عنوان موزیسین و خوانندهای که در این فضا کار میکند، از راههای بیشتر شنیده شدنِ این سبک میگوید. داریوش آذر که فعالیت موسیقاییاش را با ورود به دانشگاه هنر تهران در سال ۱۳۸۰ و ساز کنترباس شروع کرده است، خود بر این باور است که بین خواننده و نوازنده بودن مرزی وجود ندارد و خواننده باید موزیسین باشد تا بتواند آثاری خلق کند که به تکرار نیفتد؛ شاید یکی از دلایل موفقیت این آلبوم هم توجه به همین موضوع باشد. او که در «آبی خاکستری» وجه عاشقانهی خود را به نمایش گذاشته، حالا از تفاوتِ این فضا با سبکِ موجود در کارهای بعدیاش گفته است. او حالا آلبوم جدید و البته جذابی را پیشِ رو دارد که نگاه و نگرش متفاوتی را نسبت به آلبوم اول در آن میبینیم که در ادامه به طور دقیقتر راجع به آن صحبت کرده است. همچنین در این بخش از گفتوگو از او دربارهی کنسرتهای آینده و دلیلِ عدم برگزاری کنسرت تا به اینجا پرسیدهایم.
به نظر شما در این اوضاع موسیقی تهیهکنندگان نقش بیشتری دارند یا مردم؟ یا اینکه این دو ارتباط مستقیمی با هم دارند...
نکتهای که من به آن معتقدم و کمکم میکند کمی ذهنم رهاتر شود و در این شلوغی پیچیدگی برایش اتفاق نیفتد، این است که نهایتا در دنیا یک روح جمعی وجود دارد و عملکرد کل مردم دنیا روی هم تاثیر میگذارد. اینگونه نیست که یک فرد بتواند کاری بکند که مقصر را آن فرد بدانیم و آن چیزی که مردم ما از هنر درک کردهاند و آن اشخاصی که میآیند و تهیهکننده میشوند اینها با هم یکی هستند. برای مثال اگر به یکی از این تهیه کنندگانی که الان هستند یک فرد دیگر اضافه بشود، آن یک نفر هم از مردم میآید و طرز تفکرش هم همان طرز تفکر مردم است. برای همین من حمایت میکنم از کسانی که شناخت هنر و موسیقی را برای مردم بهتر کنند. من هم در همین مسیر هستم و تلاشم را میکنم تا با «آبی خاکستری» یک کارِ رو به جلوتری کنم و شناخت را بیشتر کنم. این بحثی است که باید مخاطبی باشیم که لذت ببریم از اینکه کشف کنیم و شناختمان بیشتر شود و ایناتفاقیست که در دنیا رخ داده است. مثلا در یک دورهای اتفاقی در انگلستان افتاد و گروهی نمیتوانستند فعالیت کنند و با کشتی رفتند و از نظر قانونی از خاک انگلیس فاصله گرفتند و رادیویی در کشتی درست کردند و آنجا موزیکهای آلترناتیو خودشان را پخش کردند. اتفاق جالبیست که جایی این اتفاق افتاده که الان مهد موسیقی آلترناتیو است.
رسانهها و روزنامهها و... در پرداختن به این نوع موسیقی نقش دارند و اینکه این نوع موسیقی چگونه شنیده بشود هم مهم است.
اول اینکه من خیلی خوشحال میشوم از رسانهها و افرادی که به این نوع موسیقی میپردازند؛ ولی همین که کسانی هستند که این نوع آهنگها را میشنوند، امیدوارکننده است. من طی همان صحبتی که داشتم، قضیه را جمعی میبینم و فکر میکنم که از نظر تکنیکی دوستان رسانهای و از نظر هنری هم آرتیستها میدانند چه راهکارهایی وجود دارد. ولی نهایتا شاید دو نکته را برای این موضوع بخواهم بگویم؛ یکی اینکه امیدوارم بیحوصلهگی مردم در این دوره موسیقی روی کار آرتیستها از جمله خودم تاثیر نگذارد. دوم اینکه هیچ توقعی نمیتوانیم داشته باشیم که از نظر دولتی اتفاقی بیفتد چون زیرساختش را نداریم. پس فقط آرتیستها، رسانهها و منتقدان و کسانی که در این کار تخصص دارند، میمانند. به نظرم اگر آن دوره موسیقی آلترناتیو انگلستان را مطالعه کنیم، میبینیم چقدر شبیه به این دوره است. یک عده که دغدغهاش را داشتند، دور هم جمع شدند و به یک نتیجه و خلاقیت رسیدند و این اتفاق افتاد. الان هم به نظرم ذره ذره به این نتیجه رسیدیم که اینطوری نمیشود و باید یک کاری کرد. هیچ چارهای جز این نیست که ما جمع شویم و با همدیگر یک دغدغه را جلو ببریم و منافعمان را مشترک بدانیم و به صورت قانونی کاری کنیم؛ کسی هم مانع ما نخواهد شد.
خواندن چقدر برایتان جدی است؟ در حال حاضر اولویتتان نوازندگی در گروهها و... است یا خوانندگی؟ آیا به نظرتان این دو تداخلی با یکدیگر دارند؟
همانطور که خودتان گفتید، با هم تداخلی ندارد. من در حال حاضر تدریس آواز میکنم و به نظرم اگر میخواهم تاثیرگذاریای داشته باشم، تدریس هم میتواند یک تاثیر باشد. تمام کسانی را که برای آواز میآیند و به خوانندگی علاقه دارند ولی ساز نمیزنند، به ساز زدن تشویق میکنم و ساز و آواز را از همدیگر جدا نمیدانم. از نظر علمِ موسیقاییاش این است که صدا و تارهای صوتی به این دلیل که بدن انسان سازش است هوش شنیداری دارد. هوش شنیداری وقتی برای یک نفر اتفاق بیفتد حالا چه ناخودآگاه یا علمی و... میتواند بخواند اما اینکه متوجه نمیشود چه نت یا چه ملودیای را میخواند، منجر به این میشود که کارها شبیه به هم شوند. حتی در کارهای آلترناتیومان هم که تلاش میکنیم متفاوت از پاپ و سنتی باشند و در آنها خلق و محتوا وجود داشته باشند، ممکن است این اتفاق بیفتد؛ به این خاطر است که یک خواننده و کسی که ملودی میگوید، باید علم موسیقایی داشته باشد تا ترکهایش شبیه به هم یا شبیه به کسی نشود. مثلا پینک فلوید و ردیو هد و.... که همهی اینها یک ملودی و محتوای تازه دارند، به این دلیل است که همه موزیسین هستند. باید این موزیسین بودن را تقویت کنیم تا بتوانیم مدت طولانی بخوانیم و به تکرار نیفتیم. موزیسین وقتی تمام جزئیات خواندن و موسیقی را بداند، میتواند محتوای بهتری تولید کند و به تکرار نیفتد. من خوانندگی را به عنوان بکوکال همراه با همایون شجریان یا در قطعههایی که از من درخواست شد در گروههای «پالت» و «دال» آنجا دادم و هیچ وقت دغدغهاش را نداشتم که آیا خوانندگی مهمتر است یا نوازندگی! در ۲۲ سالگی کلاس آواز را به صورت جدی دنبال کردم، به این دلیل که در دانشگاه هنر بخش آواز نداشتیم! خیلی جالب است که هنر ما را خوانندهمحوری شکل میدهد ولی در دانشگاهمان رشته آواز نداریم و من به صورت جداگانه کلاس آواز رفتم. همانطور که به عنوان موزیسین کارهای موسیقایی انجام میدادم، آواز را هم آکادمیک دنبال کردم و جایی که احساس کردم با خواندنم باید تاثیرگذاری داشته باشم، این کار را انجام دادم. قطعهی «اینجا شهر من نیست» را که هفت سال پیش با پالت خواندم، بسیار مورد توجه قرار گرفت و تشویق دوستان باعث شد کمی جدیتر به آن نگاه کنم.
بیشتر کارهای این آلبوم مضمونی عاشقانه دارند. آیا میخواهید به عنوان خوانندهای که یک روایت عاشقانه را دنبال میکند، فعالیت کنید یا ممکن است هر آلبومی فضای خودش را داشته باشد و در آینده کارهای متفاوتی را از شما بشنویم؟
هر آلبوم فضای خودش را دارد و قطعا آلبوم و کارهای بعد صرفا عاشقانه نیستند و مضامین مختلفی دارند. مثلا دربارهی بعضی قطعهها در متن آلبوم صحبت کردم ولی در ترکها اینطور نیست که بشود دقیق پیدا کرد که درباره کدام قسمت صحبت شده است و اهمیتی هم ندارد بخواهیم اینطوری پیدایش کنیم. مساله این بود که به طور عامیانه و داستانی متن را نوشتم و ترکهای آلبوم هم همان را روایت میکند. بعد قطعه «آغاز» که آخرین ترک آلبوم است، اصلا موضوع عاشقانهای را بیان نمیکند؛ با توجه به تجربهی عشقی که داشتم و در متن هم نوشتم، فرآیند عشق میتواند یک فرآیند تکرار باشد و از ابتدا آغاز شود. حالا یک برداشت علمی از عشق را که یک تجربهی حسی عاشقانه است در «آغاز» میبینم که حالا که عشق تا این اندازه قدرتمند است، کاش بشود تکرارش کرد و همه آن حسها را که تجربه کردیم در رابطه زنده کنیم.
در آلبوم و کارهای بعدی سراغ چه موضوعی رفتید؟
در آلبوم بعدی من درگیر یک بخشِ علمی از هنر شدم. بخشی که از قطعه پایانی آلبوم یعنی «آغاز» که یک اینسترومنتالِ آکوستیک است شروع میشود و در آلبوم بعدی از همان آنسامبل آکوستیک و ارکسترال استفاده میکنم. یعنی آلبوم بعدی کاسپتاش به گونهایست که به صورت علمی برخورد کرده است. این بخشِ علمیِ هنر است که برای مثال در یک آنسامبل زهی قطعهای میسازیم و ادامهاش در قطعه بعد است؛ اینها را به هم متصل میکنیم.
یعنی آلبوم آینده که دربارهاش صحبت کردید، عشق را به صورت علمی بیان میکند؟
در واقع از همهی موضوعها به صورت برداشتهای علمی میگوید. مثلا فرض کنید که ریاضی را در موسیقی دخیل کنید. یک برداشت علمی در خودش اتفاق میافتد اما حسی که به مخاطب میدهد، ممکن است دربارهی هر موضوعی باشد. آلبوم «آبی خاکستری» کاملا حسیست و در موسیقیاش تکنیک و تخصص دخیل است ولی آلبوم بعدی از همه چیز میگوید. الان اگر من میگفتم آلبوم بعدی عاشقانه نیست، میگفتید پس اجتماعی، سیاسی و... است و میبینیم چقدر موضوع وجود دارد که مخاطب اینها را حس کند اما همینها هم باید از آگاهی و یک فرمول بیاید. در کل میتوانم بگویم آلبوم بعدی راجع به خیلی موضوعها میتواند باشد که شاید اصلا به ذهنمان هم خطور نکرده است.
در پایان آیا کنسرتی را برای آبی خاکستری در نظر دارید؟ با توجه به استقبال خوبی که در روز رونمایی در خانه وارطان اتفاق افتاد.
بله، قطعا در نظر دارم و سعی کردم که قبل از این دو ماه که نمیشود فعالیت موسیقی داشت، کنسرت را برگزار کنم ولی اتفاقات عجیبی افتاد؛ با آن گروهی که با آنها کار میکردم، به دلایلی نتوانستم ادامه دهم و مجبور شدم گروهم را عوض کنم. باز هم پافشاری کردم که بشود به اجرا برسیم، همه تلاشمان را کردیم ولی متاسفانه نشد. بعد از این ۲ ماه کنسرتی خواهم داشت که خودم از آن رضایت داشته باشم و لایق مخاطبان من باشد.
پس مشکل تهیهکننده نبود؟
مشکل تهیهکننده به صورت جدا از ابتدای کار بود و نیازی به گفتن نیست اما در کل بیشتر مشکلات زمان و گروه بود که مانع برگزاری کنسرت شد. در واقع میشد اجرا کرد اما میخواستیم اجرایی باشد که هم خودمان و هم مخاطبانمان را راضی کند.
آب در میانِ اسناد ملی ایران
تاریخسازی برای دو خواننده/ روایت آهنگساز آلبوم «افسانه چشمهایت»
کورسوی امیدِ موسیقی کردستان / صدیق تعریف از انتخاب سنندج بهعنوان شهر خلاق موسیقی به «سازندگی» گفت
سلاطین آواز زیر تیغ/ در حالی که آلبوم مشترک همایون شجریان و علیرضا قربانی هنوز منتشر نشده مورد انتقاد رسانههای اصولگرا قرار گرفته است
وداع با آهنگساز ملی
پرسهزنِ ناظر/ نسبت شهر و شعر، يکنيمقرن پس از بودلر
بازگشتِ نوبل/ مروری بر حاشیههای جایزهی نوبل ادبیات و پیشبینی برندهها در سالی که قرار است دو برنده اعلام شود
خواننده باید علم موسیقایی داشته باشد/ بخش دوم مصاحبه با داریوش آذر درباره آبی خاکستری موسیقی آلترناتیو
در دورهی سلبریتیهای کوچک هستیم/ بخش اول گفتوگو با داریوش آذر
فستیوال خصوصیِ امیدوار به ماندگاری
در نشست نقد و بررسی کتاب «رولت روسی» مطرح شد؛ حسین نقاشی: «رولت روسی» رسوایی ترامپ-روسیه را از رسوایی واترگیت بدتر میداند
همخوانی با علیرضا قربانی / خوانندهی نامدار بعد از دو سال با کنسرتهای «با من بخوان» به صحنه بازگشت
سایه پاسدار میراث پیرنیا
بازگشت سایه به رادیو
رضایت جواد آشفته از بیمه تکمیلی صندوق اعتباری هنر/ تفاوت بارز عملکرد صندوق با سایر موسسات و سازمانهای کشور
تئاترِ شگفتانگیز برندها/ کتابِ کوسهی شکمپُرِ۱۲میلیون دلاری نشان میدهد چهگونه برندها جایگزین نقدِ هنری میشوند
انسان معاصر دچار مچالگی است/ گفتوگو با محمد حمزه به بهانه آخرین نمایشگاهش در گالری آرانپروژه و سوژههای تازه آثارش
هنرمندان ایرانی در پاریس/ گزارشی از حضور ده هنرمند ایرانی در دوسالانه ی فاینکرفت فرانسه
زمینِ پُرمین/ مروری بر نمایشگاهِ خرمشهر۳۰+ که خطی زمانی از تاریخِ معاصرِ شهری جنگزده را به مخاطب نشان میدهد
در مکزیک چه گذشت؟/ رمانِ «مگسها» چه چیزی را روایت میکند؟
تراژدی مرگ در بهار/ مرتضا کلانتریان، مترجم جریانساز ادبیات و حقوق در هشتاد و هفت سالهگی درگذشت
مرتضی کلانتریان درگذشت
برداشت رسانههای غربی از خبرهای داخلی درباره یک قتل / واکنش ایندیپندنت، نیویورک پست و واشنگتن پست به قتل میترا استاد به دست محمدعلی نجفی
نوای شورانگیز/ به یادِ پرویز مشکاتیان در زادروز تولدش
کاسبی با هنر/ به بهانهی جنجالهای دوبارهی نمایشگاه تهمینه میلانی
بارانِ اندوهان میبارد/ مروری بر «مومیا و عسل» نوشتهی شهریارِ مندنیپور
تاریخ به روایت مشروطه چی/ معرفی کتاب «سالارنامه» سرودۀ میرزاآقاخان کرمانی و احمدبن ملاحافظ کرمانی
برآرنده ی کاخِ نظمِ بلند/ در مراسم روز ملی فردوسی چه گذشت؟
هنرمند معاصر کیست؟/ پیشنهادِ خواندنِ کتابِ بازارگرمی در هنر
همیاری رسانهها به دستگاه قضا
سازندگی نظراتی که حاوی تهمت یا افتراست منتشر نمیکند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت لاتین (فینگیلیش) خودداری کنید.
اگرچه تلاش میشود نظرات ظرف ۲ ساعت تعیین تکلیف شوند، اما نظراتی که پس از ساعت ۱۹ نوشته شود، حداکثر تا ساعت ۹ صبح روزبعد منتشر میشوند.
تمامی حقوق این سایت برای روزنامه سازندگی محفوظ میباشد.