منتشر شده در تاریخ جمعه 29 شهریور 1398 ساعت 20:1
کد خبر : 6165سیدمحمد غرضی: «همکلاسیها و همدورهایهایم مثل آقایان محمد حنیفنژاد، سعید محسن، ناصر صادق، علی باطنی و عزیزان دیگر که اسامیشان را به خاطر نمیآورم، بودند. سال 42 مبارزات را شروع کردم... اندرزگو در جریان هیاتهای موتلفه بود و مرحوم عراقی و مرحوم امانی آن طرف بودند. من با هر دو گروه سازمان و موتلفه خیلی نزدیک بودم.»
سعید شمس: هنگامی که قرار گفتوگو با آقای محمد غرضی نهایی شد، تصورش این بود که مطابق معمول قرار است سؤالات سیاسی بپرسم و او نیز جوابهایی که کم و بیش سیاستمداران موافق یا مخالف میدهند، بدهد. پیش از سؤال اول یک مقدمه برای ایشان گفتم: «آقای غرضی، مصاحبهی ما کمی متفاوت از مصاحبههای مرسوم است. قرار نیست به مسائل سیاسی یا اقتصادی بپردازیم. تلاشمان این است که ببینیم سیاستمداران و اقتصاددانانی که گاه صدای بلندی دارند یا صدای کوتاه، اهل نوشتن و خواندن هم هستند؟ اهل فیلم دیدن و موسیقی گوش کردن هم هستند؟ این روزها چه کتابی میخوانند یا چه فیلمی دیدهاند؟ چه فیلمی تاثیری روی آنها گذاشته و چه کتابی رفتارشان را تغییر داده است؟ از این دست سؤالات که در قدیمتر در گفتوگوها مرسوم بود و این روزها به کل فراموش شده است.» آقای غرضی البته مرد حاضرجوابی است و سریعا جواب داد که مشکلی نیست و قبول کرد سؤالات را بپرسم. برای همین نیز ابتدا به ساکن، سراغ اولین سؤالم رفتم: «این روزها چه کتابی را مطالعه میکنید یا آخرین کتابی که خواندهاید، درباره چه بود؟»
او کمی مکث کرد. پاسخی به این سؤال که چه کتابی میخواند، نداد. فقط گفت: «من با بازار کتاب آشنا هستم. تقریبا در سطح جهانی مطالب علمی بیشتر مورد توجه است تا مطالب سیاسی و اجتماعی.» و بعد یادآور شد که مطالب روزنامهها را نیز میخواند: «البته در روزنامهها بیشتر دنبال مسائل علمی بالاخص در علوم ارتباطات هستم.» متوجه شدم که چندان رغبتی به پاسخ دادن دربارهی سؤال اول ندارد. سؤال دوم را پرسیدم. فکر کردم شاید بد نباشد او را به گذشته نه چندان دوری ببرم:«به ارتباطات اشاره کردید. شما اولین مدیری بودید که موبایل را وارد کشور کردید. آن روزها چه اتفاقی افتاد و اولین بار چه شد که متوجه شدید میتوانید این کار را بکنید.»
ظاهرا خوشش آمده بود:«من مهندس برق هستم. فارغالتحصیل دانشکده فنی دانشگاه تهرانم. یادم است در دهه 40 دو مطلب جلب توجه میکرد؛ یکی انرژی و دیگری ارتباطات. در دهه 40 من به کار برق پرداختم. تقریبا کشور توانایی این را داشت که برق توسعه پیدا کند و من هم جزو سربازان آن بودم. در دهه 60 که وزیر نفت شدم که بخشی از انرژی است، متوجه شدم که ارتباطات بسیار بسیار جهانگیرتر از انرژی دارد میشود. اولین مطلبی که پی بردم، فیبر نوری بود که در وزارت نفت متوجه این شدم و وقتی که در سال 64 در وزارت پست و تلگراف آن روز و ارتباطات امروز، حجم وسیع نیاز مردم را احساس کردم و از سرمایههای مردم و سرمایههای تکنولوژیک مردم استفاده کردم، یکمرتبه کشوری که نزدیک 45 تا 50 میلیون جمعیت داشت، دارای یک میلیون خط تلفن ثابت شد. طی 12 سالی که آنجا بودم، خدمات فراوانی داده شد، منجمله اینکه کمکم تلفن به عنوان یک ابزار در کشور رشد کرد. در آن موقع یعنی در دهه 60، دویست هزار نفر ایرانی در داخل و خارج از کشور به امر مخابرات میپرداختند. من اینها را با سرمایه مردم و بدون استفاده از سرمایه خارجی یا دولتی هماهنگ کردم و یک شبکه عظیم در غرب آسیا در ایران عزیز ما به وجود آمد که مثالزدنی است؛ هم به لحاظ تکنیکی و هم به لحاظ سرمایهای و هم به لحاظ نیروی انسانی و هم برای رفع نیاز عامه. بحمدالله شبکه مخابراتی ایران رشدیافتهترین شبکه مخابراتی خاورمیانه است.»
سؤال بعدی را دربارهی فیلم پرسیدم. میخواستم از گذشته فاصله بگیرد: «احیانا فیلم هم میبینید در سینما یا در خانه؟ اصلا به فیلم علاقه دارید؟» پاسخ ناامیدکننده بود: «خیلی کم، معمولا اخبار جهانی، بیبیسی، یورونیوز و رادیوهای دیگر را پیگیری میکنم. ولی کمتر به سینما و فیلم میپردازم.»
آیا محمد غرضی به تفریح و سفر هم میرود؟ «اساسا برای تفریحات کجا میروید؟» گفت: «من در دهه 60 میگفتم که هیچکس نباید از خانه درآید الا برای شغل یا تفریح. معمولا عادت دارم که ورزش کنم و ارتباطاتم را برقرار کنم. به 80 سالگی رسیدهام و تمام وقتم را صرف توسعه روی علوم اجتماعی میکنم. بهترین تفریحم این است که توفیق پیدا کنم پدیده جدیدی را که در سطح جهانی شروع به رشد کرده و توانایی زندگیبخش بودن برای مردم را دارد، یاد بگیرم و بعد در نشر آن کمک کنم.»
جالب شد برایم. یعنی قبلا هم مسافرت نمیرفت؟ همین سؤال را پرسیدم. «چرا، از وقتی که فراری شدم، یعنی حدود 47 به بعد تا انقلاب 57، در داخل خیلی متحرک بودم. بعد به کشورهای اطراف رفتم. در خدمت حضرت امام در نجف بودم. در کشورهایی مثل ترکیه، سوریه، مصر، افغانستان و پاکستان در آن دههها به شدت متحرک بودم و سفر میکردم. به اروپا میرفتم و به بغداد برمیگشتم و خدمت حضرت امام میرفتم. این دوره بسیار پربار و پرتحرکی بود. 10، 20 سالی هم که وزیر و وکیل و استاندار بودم. داخل کشور را خیلی خوب میشناسم. شاید من تنها کسی باشم که تمامی بخشهای داخل کشور را دو، سه بار رفتهام و آمدهام و در سطح جهانی هم آفریقا، اروپا، آسیا و خاورمیانه را مفصل گشتهام. تقریبا میتوانم بگویم که اوضاع و احوال جهانی را ظرف این 40، 50 سال کم و بیش میشناسم، در حد مسافرت و در حد شناسایی ملتها.»
گفتم: «اینکه سفر نیست. این فرار بود. سفر به قصد تفریح و لذت بردن، نه اینکه از شهر به کشوری بروید و نتوانید آفتابی شوید.» با این حال دوست داشتم از رفتارهای چریکی او اطلاعاتی کسب کنم. پرسیدم: «مشخصا در سفرهایی که به سوریه و فلسطین داشتید، یکسری فعالیتهای چریکی هم داشتید. توضیح میدهید که از طرف چه کسی رفته بودید؟» گفت: «من متولد دهه 20 هستم و جریانات دهههای 20 و 30 را هم دیدهام. هم 30 تیر و هم 28 مرداد را دیدهام. اینها برای من تحرک اجتماعی به وجود آورد. بالاخره در کار انقلاب، انواع و اقسام پدیدههایی به وجود میآید که یکی، دو تای آن همین کارهای چریکی است. اما تمام سعی من این بود که در تحرکات اجتماعی مانع برخوردهای نظامی بشوم. در آن دورهها، گروههای وسیعی بودند که تنها چاره را بیشتر نظامی میدیدند. چپ و راست دنبال اسلحه بودند. اگر کسی قبول بکند، میتوانم بگویم که من مانع توسعه جریانهای نظامی در انقلاب ایران بودهام.»
او در خلال همین سخنان به سراغ خاطراتش رفت. از دوستانش که بعدها از سران سازمان مجاهدین خلق شدند، سخن گفت: «همکلاسیها و همدورهایهایم مثل آقایان محمد حنیفنژاد، سعید محسن، ناصر صادق، علی باطنی و عزیزان دیگر که اسامیشان را به خاطر نمیآورم، بودند. سال 42 مبارزات را شروع کردم... اندرزگو در جریان هیاتهای موتلفه بود و مرحوم عراقی و مرحوم امانی آن طرف بودند. من با هر دو گروه سازمان و موتلفه خیلی نزدیک بودم.»
خاطرم بود که عدهای گفته بودند محمد غرضی با مجاهدین به زندان رفت و بعد از اینکه توبهنامه نوشت، آزاد شد. موضوع را مطرح کردم که چقدر درست است. پاسخ داد: «این ادعای دروغی است که دیگران میگویند. من با مجاهدین زندانی شدم ولی عضو آنها نبودم ولی با آنها مرا محاکمه کردند. من جزو آزادیها بودم و بقیه هم گرفتار شدند. نه، من چیزی ننوشتم، من چون عضو مجاهدین نبودم، در محاکمه مرا آزاد کردند ولی من چیزی ننوشتم.»
سخنانش گل انداخته بود. ظاهرا برای بیان خاطرات راغبتر بود تا اینکه بگوید چه کتابی میخواند. ناگزیر به سمت یادآوری خاطرات و بیان آنها رفتیم. از حضورش در نجف سخن گفت. روزهایی که در محضر امام بود: «من 5 سال در نجف در دفتر حضرت امام بودم. بعد از اینکه ایشان به نوفللوشاتو تشریف بودند، به پاریس رفتم. از دورههای جوانی فرانسه و انگلیسی و عربی میدانستم. در دفتر حضرت امام ابزار مناسبی بودم و به حضرت امام نزدیک بودم. بالاخره هنوز هم خودم را عضو دفتر حضرت امام میدانم و با انقلاب و پایههای انقلاب و نیروهای اجتماعی و نیروهای سیاسی و نظامی آشنایی دارم. من جزو نیروهایی بودم که با انقلاب ارتش موافق بودم. به محض اینکه حضرت امام در 29 فروردین سال 58 فرمودند ارتش بایستی در جایگاه خودش باشد، در دوم اردیبهشت یعنی سه، چهار روز بعد، خدمت حضرت امام رفتم و اجازه تاسیس سپاه پاسداران را به خط مبارک حضرت امام گرفتم و به شورای انقلاب بردم. برای اینکه معتقد بودم تار و پود ارتشهای سازمانیافته را دیگران میشناسند و ما بایستی حتما یک تاسیسات نظامی داشته باشیم که تار و پودش دست خودمان باشد. این توفیق برای من حاصل شد که بتوانم این دستور را از حضرت امام در دوم اردیبهشت سال 58 بگیرم. منتها شورای انقلاب و برخی از آقایان خیلی با من همراه نبودند. بالاخره در شورای انقلاب مطرح میشود و میگویند که نامه حضرت امام روی چشممان، اما به تعبیر آنها اینکه یک آدم سیاسی، تشکیلات نظامی را داشته باشد، خیلی مناسب نیست. بالاخص آقای هاشمی خیلی مخالف بود که بنده فرمانده سپاه بمانم. من هم دیدم که آنجاها خیلی مناسب نیست، به دفتر حضرت امام برگشتم.»
او یادآوری میکند که پس از بازگشت به دفتر امام، به کردستان میرود و استاندار آنجا میشود، سال 58 و ادامه میدهد: «من مستقیما از دفتر حضرت امام رفته بودم. مرحوم طالقانی و آقای سحابی و دیگران آنجا بودند. من در اکثریت اتفاقات کردستان حضور داشتم و به محض اینکه پادگان مهاباد به غارت رفت، دیگر با روشهای سیاسی خیلی هماهنگ نبودم.»
اسم طالقانی که میآید، یاد مجتبی فرزند او میافتد و ماجرای بازداشت او را برایم روایت میکند: «مجتبی جزو نیروهای مجاهدینی بود که کودتا کردند و در کشتار عزیزان مسلمان شریک بودند. شهادت شریف واقفی محصول کودتای تقی شهرام بود. بعد هم تقی شهرام، مجتبی را همراه خودش کرد و برای آیتالله طالقانی نامه نوشتند و اعمال خودشان را توجیه میکردند. این اتفاق افتاد، من فرمانده سپاه بودم و عدهای مجتبی را گرفتند و به سپاه آوردند و من هم از او نگهداری کردم. برادرانشان به آنجا آمدند و گفتند که نزد آقای طالقانی بروم. من رفتم خدمت آقای طالقانی. از سال 40 در مسجد هدایت با آقای طالقانی آشنا بودم. آنجا نیروهایی که با انقلاب فاصله داشتند، تهدید کردند که فلان و بهمان است. یعنی حتی مرا تهدید به مرگ کردند! آقای طالقانی دچار گرفتاری شد و بعد آقای طالقانی دستور داد و من زندانی شدم. حدود ساعت 4 صبح بود که این اتفاق افتاد و بعد ساعت 10 صبح دیدم که آقای اشراقی از قم آمدند و من هم از زندان آزاد شدم.»
سکوت میکند. سؤال بعدی را که پرسیدم، جوابی نداد. ظاهرا از ادامه برخی از خاطرات خشنود نیست. در ادامه اشاراتی به مدیریتش در وزارت نفت و بعد پست و تلگراف میکند و یادآوری اینکه انبانی از خاطرات است. میگوید: «با پایان دولت آقای هاشمی، من هم از مسئولیتهای مدیریتی کنار رفتم.»
دغدغه پیرمرد
جغرافیای ایران، یک جغرافیای بسیار پرقدرت است. جغرافیای ایران فقط به مرزهای ایران محدود نمیشود. در واقع من از یک فرهنگ سخن میگویم. از یک فرهنگ توسعهیافته که مرز مشخصی ندارد. در خاورمیانه حضور دارد اما دامنهاش به هند هم میرسد.
ایران کشوری است که دو بعد دارد. بعد اول آن کشوری حاضر در خاورمیانه است که هم دارای قدرت سیاسی است و هم دارای قدرت اجتماعی. بعد دوم آن منوط به فرهنگ این کشور است که اساسا مرز ندارد. از لبنان تا هندوستان ایران نفوذ فرهنگی دارد. آن چیزی را که میتوانم به شما بگویم، این است که 10 هزار سال تاریخ ایران که چهار هزار سال آن مکتوب است، نشان میدهد که قدرت سیاسی ملت ایران همیشه روبهافزایش بوده. از زمان کوروش و داریوش بگیرید تا دوران صفویه و شاه عباس. آن را ادامه بدهید تا به امروز برسید. به واقع مدعی هستم که قدرت سیاسی امروز ایران بسیار زیاد است و این سخن خلاف تمام تبلیغاتی است که علیه ایران میشود. ایران توانایی آن را به دست آورده که بتواند در سطح جهانی از حقوق عامه در مقابل حقوق قدرتهای سیاسینظامی جهان دفاع کند. در این زمینه تمامی تلاشم این است که مردم را به قدرت سیاسی خودشان بیشتر مطلع کنم و به قدرت سیاسی خودشان وابسته کنم. ملاحظه میفرمایید که انقلاب اسلامی انجام شده و به صورت یک قدرت تثبیتشده درآمده و امروز دارد با دشمنانش مبارزه مستقیم میکند. وقتی به آقای ترامپ نگاه کنیم، متوجه قدرت ایران میشویم. چرا کشوری با چنین توان نظامی و ثروت هنگفتی، باید در هزارهی جدید رئیسجمهورش ترامپ باشد؟ فردی که به هیچ قانون و معاهدهای پایبند نیست. قانون و وضع آن مهمترین دستاورد بشریت است. حمورابی پادشاه بابل که بیش از 1600 سال قبل از میلاد میزیسته، مفتخر به داشتن قانون است. اگر نامش مانده به واسطهی قانونی است که وضع کرده است. کوروش تمام منزلت و محبوبیتاش برای ما ایرانیان برای این است که از اولین امپراطوران بشریت بوده که به حقوق مردم پایبند بوده و منشور او بعد از 2000 سال همچنان زنده و پاینده است. چرا کشوری مانند آمریکا با مدعیات حقوق بشری باید در جهان جدید رئیسجمهوری داشته باشد که پایبند به قانون نیست؟ او ظرف این دو سه سال، هر کاری کرد اشتباه از آب درآمد. مخصوصا در برجام، بسیار بسیار اشتباه کرد. روزهای ابتدایی که از برجام خارج شد، بسیاری ایران را متهم میکردند که حق با آمریکا است، اما اکنون مشخص شده است قدرت این ملت و این سرزمین، حقانیتاش را ثابت میکند. از همین زاویه بزرگترین آرزویم این است که ایران همچنان باشکوه بماند. من هرچه را که میخواستم، خداوند به من داده است. الان در 80 سالگی هستم. خجالت میکشم از اینکه از خدا چیزی برای خودم بخواهم. به صورت شخصی گرفتاری و درخواستی ندارم اما آرزویم این است که انقلاب اسلامی ایران که تبدیل به یک ساختار سیاسی شده است، ساختار سیاسیاش با ساختار اجتماعیاش پیوند پیدا کند. ما بهتر است به جای آنکه کشوری نظامی تلقی شویم، به یک کشور اجتماعی شناخته شویم. من قدرت ملت ایران را در ساختار اجتماعی قویتر میبینم تا در ساختارهای دیگر. اگر قدرت سیاسی بتواند میل به سمت قدرت اجتماعی بکند، انقلاب ریشههای عمیقتری پیدا میکند.
هیچ وقت دنبال ثروت نبودهام
هیچ وقت به دنبال ثروت نبودم و نیستم. یکی از مشکلاتمان، پولهای مشکوک است. باید منشأ پول در کشور روشن باشد. همه جای دنیا هرکس هر ثروتی دارد منشأ آن معلوم است و میتوان فهمید که از کجا به این ثروت رسیده است اما در ایران منشأ پولها معلوم نیست. زمانی که بانکها سهام میفروختند با نرخ بیست و چنددرصد من شاهد بودم که عده زیادی در اروپا و امریکا و دوبی دلارهای خود را تبدیل به ریال میکردند و این سهام را خریداری میکردند . از اول انقلاب تاکنون ده بیست هزار نفر امتیازات را بین خودشان تقسیم کردند و من تمام این افراد را میشناسم. تمامی کسانی که قبل و بعد از انقلاب از امتیازات کشور سوءاستفاده و ثروت و قدرت کسب کردند را میشناسم. هیچکدام از اینها مسئولیت دفاع از مردم را به عهده نگرفتند. ناموس اصلی کشور پول ملی است. گروهها و احزاب پای آن نمیایستند و حمایت نمیکنند. ملت ایران از دو چیز متنفرند و نمیتوانند تحمل کنند: ثروت حرام و ظلم و زور. دولت اگر به اندازه درآمدش هزینه کند تورم به وجود نمیآید، این یک کلمه ساده اقتصاد را در این صد سال دولتهای ایران تسریع کردهاند و ثروتها را بین خود تقسیم کردهاند. وقتی ارزش پول ملی کم میشود، حجم پول افزایش مییابد، بعد میبینیم که چندین هزار میلیارد بین خود تقسیم میکنند. این بیدینی است بیانصافی است. مردم به آنها پشت خواهند کرد.
مرعشی: مجلس باید ملی باشد نه انقلابی/لاریجانی حتما کاندیدا شود/ کار اصولگراها تمام است/«سرا» یعنی گریه کردن بر قبر بی جنازه
سخنگوی قوه قضاییه در نشست خبری خبرداد: در تهران 300 نفر بازداشت هستند
درخواست تشکیل کمیته حقیقتیاب برای اعتراضات آبان 98
خروج مجلس از شوک بنزینی/ طرحهای دوفوریتی نمایندگان برای تغییر تصمیم شورای عالی سران سه قوه در راه هیئت رییسه
ریشه اعتراضات فساد و ناکارآمدی است/ سخنان سیدحسین مرعشی و سعید لیلاز در نشست حزب کارگزاران سازندگی ایران
حیاط خالی دولت/ در روزهای پرابهام جامعه درباره گرانیها و ناآرامیها حیاط دولت خالیتر از همیشه بود
رهبر انقلاب در دیدار با بسیجیان: توطئه وسیع و خطرناکی خنثی شد
15 ناگفتهی وزیرکشور از یک هفتهی بحرانی
جهان عصبانی/ مردم به چهچیزی اعتراض دارند و اعتراضات در کشورها چگونه شکل میگیرد؟
محمد قوچانی سردبیر سازندگی در گفتوگو با شبکه افق: باید اصلاحات ساختاری صورت بگیرد/ از تصمیم ملی باید حمایت ملی بشود
درخواست احیاء پلیس قضایی
اعتراض به تخریب/ راهپیمایی در حمایت از امنیت کشور و محکومیت تخریب اموال عمومی برگزار شد
چه کسانی با اصلاح پلکانی نرخ بنزین مخالفت کردند؟/ گزارش تحقیقی روزنامهی سازندگی
هیات نظارت و شکایات بیسرانجام
اولین قربانیان اعتراضات بنزینی در دولت/ استیضاح رحمانی فضلی وزیر کشور و بیژن زنگنه وزیر نفت کلید خورد
ورود مجلس به موضوع گرانی بنزین
حق اعتراض در ابهام/ با وجود تصریح اصل 27 قانون اساسی بر حق اعتراض تلاش های دولت و مجلس برای اجرایی کردن این اصل با موانعی مواجه شده است
سیدحسین مرعشی در گفتوگو با سازندگی : نباید به جامعه شوک وارد میشد/ بیانیه 77 نفره؛صدای اصلاحطلبان نیست
واعظی در گفتوگو با سازندگی : نمیخواهیم واردکننده بنزین بشویم
روحانی در جلسه هیات دولت: یارانه سوخت برای نیازمندان است
سخنگوی دولت: اطلاع ندادن افزایش قیمت بنزین تدبیر امنیتی بود
فرصتگرایی یا اصولگرایی؟ / چرا برخی از اصولگرایان تندرو به اعتراضات دامن میزنند؟
سخنگوی دولت در نشست خبری مطرح کرد: اعتراضات از جنس نگرانی معیشتی نیست
اتاق فرماندهی ایران / شورای عالی هماهنگی اقتصادی قوا چه کسانی هستند و چه میکنند؟
دستور مهم رئیس جمهور برای پرداخت کمکهای معیشتی از فردا/ هدف دولت در طرح حمایت معیشتی، کمک به خانوارهای کمدرآمد است/ اعتراض حق مردم است
روایت لاریجانی از بررسی افزایش قیمت بنزین در مجلس/هم داستان باشیم تا فشار از روی مردم برداشته شود
سخنان مهم رهبر انقلاب: مدیریت مصرف سوخت باید اجرا شود/ از تصمیم سران قوا حمایت خواهم کرد /افزایش قیمت بنزین به افزایش قیمت دیگر کالاها منجر
سخنگوی دولت در پاسخ به سازندگی: مجلس به توزیع بیانیه علیه روحانی رسیدگی کند
اسامی قضات فاسد اعلام شود/ واعظی: دولت خواستار شفافیت در مبارزه با فساداقتصادی است
هیچ مورد تجمع و آتش زدن پمپبنزین در کشور رخ نداده است/ گزارشی از وضعیت جایگاههای تهران پس از اعلام سهمیهبندی بنزین
سازندگی نظراتی که حاوی تهمت یا افتراست منتشر نمیکند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت لاتین (فینگیلیش) خودداری کنید.
اگرچه تلاش میشود نظرات ظرف ۲ ساعت تعیین تکلیف شوند، اما نظراتی که پس از ساعت ۱۹ نوشته شود، حداکثر تا ساعت ۹ صبح روزبعد منتشر میشوند.
تمامی حقوق این سایت برای روزنامه سازندگی محفوظ میباشد.